محمّد طالب جاجرمی مولانا محمّد طالب جاجرمی از شاعران فارسی گوی قرن نهم هجری و از بزرگ زادگان، کدخدازادگان اعیان فارس و شاعران معروف آن دیار بود. نام او در هدیة العارفین به اشتباه «علی بن عبداللّه» ذکر شده است. تنها تذکره ای که نام طالب را محمد ذکر کرده است مجالس النفایس علی شیر نوایی است دیگر منابع تنها به ذکر تخلّص شعری یعنی طالب و محل تولد او جاجرم اکتفا کرده اند. صاحبانِ تذکره هایی چون تذکرة الشعرا، ریاض العارفین، آتشکده آذر، عرفات العاشقین، مجالس النفایس و صبحِ روشن او را به عنوان شاعری مشهور و مطرح معرفی کرده اند و گاه القاب و عناوینِ بزرگی به وی نسبت داده اند، مثلاً در عرفات العاشقین که گویا از گفتۀ دولتشاه سمرقندی استفاده کرده، آمده است:«سلسله جنبانِ سخن، تازه سازِ روشِ کهن، طبیعتی در غایتِ درستی و راستی داشته، کلامش را طراوت و حلاوت تمامی هست و خود به¬غایت خوش صحبت، معاشر، ندیم، لطیف طبع بوده؛ همواره در خدمت عرفا و ظرفا به سر کردی و هر چه به هم رسانیدی، یک باره صرف نمودی و یا صاحبِ تذکرۀ صبحِ روشن می نویسد:«در طلبِ مطالبِ دقیقۀ شعریه گویِ رساییِ فکر از میدانِ نظم می ربود» . دولتشاه سمرقندی نیز در تذکرة الشعرا از او به بزرگی یاد می کند و می نویسد:«او غزل را نیکو می گوید و از کدخدازادگان جاجرم بوده و شاگرد شیخ آذری است و او در اوّل حال سفر اختیار کرد و در دارالملک فارس شهرت کلّی یافت و در جواب سعدی اشعار دارد و غزل شیخ را که مطلعش این است: دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل است هر که ما را این نصیحت می کند بی حاصل است طالب چنین استقبال می کند: ای که بی روی تو ما را زندگانی مشکل است تلخیِ داغ فراقت هم چو زهرِ قاتل است در غمت بگریستم چندان که آب از سر گذشت در پیت زآن رو نمی آیم که پایم در گل است ای همای دولت از ما سایۀ خود وامگیر! نیّر اقبال تو بر هر افتد مُقبل است ما ز آب دیدۀ خود غرقۀ بحرِ غمیم از غریق آن کس چه داند که او به رویِ ساحل است یار رفت و با منِ طالب حدیثی هم نگفت وه که تا روزِ قیامت این ز یارم بر دل است طالب، مناظرۀ گوی و چوگان را در شیراز به نام سلطان عبداللّه بن ابراهیم سلطان نظم کرده و شهزاده، او را صله و نوازش فرمود و او مردی معاشر و ندیم شیوه بود و همواره به خوبان و ظریفان اختلاط نمودی و به اندک فرصتی آن مال را برانداختی و مدّت سی سال در شهر شیراز به خوش دلی و عشرت و سبک بالی روزگار گذرانیدی و در حدود سنۀ اربع و خمسین و ثمانمائه[854] وفات یافت و در پهلویِ خواجه حافظ در مصلّای شیراز مدفون است، نوّراللّه مرقده» . طالب شیراز را « نو عروسِ رویِ زمین» می نامد و سی سالِ پایانِ عمر را در شیراز سپری می کند و کشوری را «خوشتر از شیراز»، در هفت کشور نمی¬شناسد، اسماعیل پاشا بغدادی در هدیة¬العارفین می نویسد:«مشارالیه سی سال در شیراز به سر برده، ارادت جنابِ شیخ نورالدّین آذری طوسی را گزیده و در گوشۀ انزوا خزیده» آن چنان که از سخنان دولتشاه سمرقندی برمی آید وفات طالب در سال 854 قمری اتفاق افتاده امّا در تاریخ مرگ وی اختلاف است گروهی از تذکره نویسان وفات وی را سال 854 قمری(دولتشاه، اوحدی، واله داغستانی) و برخی 884 قمری(هدایت، آفتاب رای لکهنوی) و بعضی مانند صاحب آتشکدۀ آذر 804 قمری می دانند. با تأملّی کوتاه به نظر می رسد تاریخ 804 قمری به هیچ وجه صحیح نیست چون اغلب ممدوحان طالب پس از این تاریخ حکومت کرده یا زیسته اند. حاجی خلیفه، در تقویم التّواریخ، درگذشت طالبِ شاعر را ذیل سال 851 قمری در کنارِ وقایعی چون «ولادت سلطان بایزید ثانی، مُردنِ ناصرکیا از ملوک گیلان و قاضی ابوبکر از علمای شام، گزارش می کند، اگرچه در کشف الظنون زمانِ وفات وی را سال 854 قمری آورده است. صاحب مجمع الفضلاء و ریاض العارفین، تاریخ درگذشت طالب را به ترتیب 866 و 884 قمری ثبت کرده اند. در این میان گفتۀ دولتشاه و از پی او عرفات و ریاض الشعراء که تاریخ 854 قمری را اختیار کرده اند، به واقعیت نزدیک تر است» همچنین نامی، در «نشتر عشق»، سال 854 قمری را در مصرعِ «بس حزینم ز رحلتِ وی، های» مادّه تاریخ این واقعه یافته است: طالب خوش کلام و معنی¬یاب درگذشته از این جهان، ای وای گفت «رامی» به من سن فوتش «بس حزینم ز رحلتِ وی، های » دربارۀ محلِ تدفین طالب جاجرمی اختلافی وجود ندارد و همه بر این¬که مزار او کنارِ تربت حافظ شیرازی است اتفاق دارند، در ترجمۀ «مجالس النفایس» به قلم شاه محمّد قزوینی آمده که«انوار خواجه حافظ بر او تافته زیرا که در مزار او می بوده و این رباعی بر دیوار مزار او نوشته: در کوچۀ عاشقی به پیمان دُرست می گفت به من اهل دلی روز نخست طالب مطلب کسی که او غیرِ تو جست رو طالب آن باش که او طالب توست تذکرۀ دولتشاه و به تبعِ آن، مجمع الفضلاء و عرفات العاشقین، وی را شاگردِ آذری اسفراینی(784-866ق) دانسته اند. شاگردیِ طالب به نزد آذری می بایست پیش از 830 قمری بوده باشد چرا که در آن سال، مسافرت های آذری با رفتن به حج آغاز می گردد و به اقامتی موقّت در هندوستان منتهی می شود و می دانیم که طالب هم «در ابتدای حال، اختیارِ سفر کرد و در دارالملک شیراز اقامت ساخت» و تا پایان سال در همان جا به سر برد پس تقریباً دیدار استاد و شاگرد پس از سال 830 قمری ممکن نبوده است و... برخلافِ نظر هدایت در ریاض العارفین که می نویسد:«ارادتِ جنابِ شیخ نورالدّین آذر طوسی را گزیده و در گوشۀ انزوا خزیده»، طالب همانند عفّتی اسفراینی- که از خیلِ خُدمای شیخ آذری بوده- بیشتر در موضوع شعر و ادب از محضر استاد بهره می برده و طرز شاعری وی را که «غزل های عاشقانه و اشعار صوفیانه بوده» مرعی می داشته، طرزی است که در آن روزگار شایع و دلخواهِ سخن پردازان و صاحب طبعان بوده است، بنابراین می توان احتمال داد تخلّص شعری خود را هم چونان امیر نظام الدّین سهیلی از آذری گرفته باشد.» در میان غزل های باقی مانده از طالب یادی از استاد خود شیخ آذری در میان نیست. آثار طالب مهمترین اثر برجای مانده از طالب جاجرمی دیوان اشعار اوست. صاحب آتشکده آذر دربارۀ او چنین می نویسد: طالب از کدخدازادگان آن دیار و مردی معاشر و ندیم و از شاگردان شیخ آذری بوده... شعری از او در میان نیست(؟!) سوای این یک شعر که نوشته شد: رفتی و بگریستم چندان که آب از سر گذشت از پیت ز آن رو نمی آیم که پایم در گِل است از دیگر آثار طالب، مثنوی «گوی و چوگان» اوست که ظاهراً برجای نمانده است البته شاید دست نویسِ شمارۀ 1761 کتابخانۀ عمومی لنینگراد در دانشگاه تهران، همین گوی وچوگانِ طالب باشد.

فهرست منابع اوحدی حسینی بلیانی، تقی الدّین محمّد. (1388) عرفات العاشقین و عرصات العارفین، 7 مجلّد، به تصحیح سیَد محسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر. بغدادی، اسماعیل پاشا. (1951م) هدیة العارفین اسماء المؤلفین و آثارالمصنّفین، دارالاحیاء التراث العرب. خالق زاده، محمدهادی، محمدعلی گذشتی. (1393) «تحلیل ساختاری ادبی شعر طالب جاجرمی از شاعران گمنام فارس در قرن نهم»، مجله سبک شناسی نظم و نثر فارسی (بهار ادب)، شماره 23، صص 63 - 77. دولتشاه سمرقندی. (1366) تذکرة الشعرا، به همّت محمد رمضانی، تهران: دنیای کتاب. رای لکهنوی، آفتاب. (1361) تذکرۀ ریاض العارفین، به تصحیح سیدحسام الدّین راشدی، مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان. سلیم بهوپالی، سید محمد علی حسن خان. (1390) صبح گلشن، تصحیح مجتبی برزآبادی، تهران: اوستا. طالب جاجرمی، دیوان اشعار، به تصحیح محمّد هادی خالق زاده، تهران: انتشارات موقوفات محمود افشار، 1399. عاشقی عظیم آبادی، حسین قلی خان بن علی¬خان. (1391) نشتر عشق، به تصحیح کمال حاج سیدجوادی، تهران: مرکز پژوهشی میراث مکتوب. علی¬شیر نوایی، میرنظام الدّین. (1363) مجالس النفایس، به تصحیح علی اصغر حکمت، تهران: منوچهری. نفیسی، سعید. (1363) تاریخ نظم و نثر در ایران، تهران: کتابفروشی فروغی، چاپ دوم. واله داغستانى، علی قلى خان. (1384) ریاض الشعرا، تصحیح محسن ناجی نصرآبادی، تهران: اساطیر. هدایت، رضا قلی بن محمد هادی. (1385) ریاض العارفین، به تصحیح ابوالقاسم رادفر و گیتا اشیدری، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.


نویسنده: دکتر محمّد هادی خالق زاده